مرد ثروتمندی بود که با وجود مال فراوان، بسیار نامهربان و خسیس بود. بر عکس، زنش بسیار مهربان و خوش قلب بود و همه او را دوست داشتند. زن با خود می اندیشید: خداوند این مرد را به من داده است، حتی اگر به او علاقه نداشته باشم، باز باید به او مهر بورزم!» بنابراین با وی رفتار خوبی داشت.
ادامه مطلب داستان خر من از کره گی دُم نداشت|حکایت
داستان همسر مهربان
داستان گنج قارون
داستان شوهر کارل
ذهن درست مانند پاندول ساعت است
قصه مادر بزرگ صبور و آرام
روزى استادی درشروع کلاس درس
مهربان ,مرد ,بورزم ,مهر ,باز ,نداشته ,به او ,اگر به ,حتی اگر ,او علاقه ,علاقه نداشته
درباره این سایت